1. هرگونه کار فرهنگی یا درمانی نسبت به موجود معینی، مرهون هویّت شناسی آن است؛ اگر موجودی فقط در قلمرو طبیعی به سر می برد، مبادی پرورش و بهداشت او را نهاد طبیعت تأمین می نماید؛ چه اینکه اگر موجودی فقط در اقلیم فراطبیعی به سر میبرد، مبانی کمال و تمامیّت وی را نهاد ما بعد از طبیعت به عهده دارد، ولی اگر موجودی جامع هر دو بخش طبیعی و فراطبیعی بود، برای رفع نیازهای مادی و مجرد او عناصر طبیعت و ارکان مابعد از طبیعت سهم تعیین کننده دارند.
2. بهره وری از هر چیزی مسبوق به شناخت آن چیز است؛ وقتی میتوان از عناصر طبیعی بهره مند شد که از راه حسّ و تجربه به آثار و خواص آن پی برد، و نیز هنگامی میتوان از ارکان فراطبیعی استفاده کرد که از راه عقل و تجرید مفاهیم به مآثر و لوازم آن رسید، و برای آموختن یا انگیختن موجود مرکب از طبیعت و مابعد از طبیعت، لازم است عناصر تجربی و ارکان تجریدی کاملاً ملحوظ شوند.
3. انسان که محور اصلی بهداشت و درمان است، و طبیبان به تأمین نیازهای طبی آن مبادرت می کنند و مفاخر بزرگ جامعه شرق و غرب برای کشف علل بیماری و عوامل علاج از بذل نفس و نفیس دریغ ننمودند، هویّتی دارد که از طبیعت و مابعدازطبیعت تلفیق شده است؛ اگر معلم اخلاق برای پرورش روح فراطبیعی او ویژگی بدن را لحاظ نکند، در تربیت وی موفق نمی شود، همچنین اگر طبیب تن برای سلامت بدن طبیعی او خصوصیت روح مجرد را در نظر نگیرد، در تأمین بهداشت وی کامیاب نخواهد بود.
4. برای تکامل فن شریف پزشکی و تکمیل مشاهدات تجربی درباره جانورهای آزمایشگاه، باید از معارف تجریدی که محصول افکار حکیمان الهی، فقیهان متدرب، مفسران متألّه که همگی شاگرد صاحبان سلطان علوم و زمامداران ملکه معارف، یعنی انبیاء و اولیاء و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)اند، استفاده شود تا شفاف کردن تن با تیرگی جان همراه نگردد و درمان بدن با بیماری روح قرین نشود.
من الله التوفیق