آیا همه می توانند از معنی دین برداشت خود را کنند؟
یکی از آفات بی دقّتی و بی احتیاطی در تفسیر ، گرفتار شدن به تفسیر به رأی است که بسیار خطرناک است. در هر کاری و هر علمی که انسان وارد می شود ، چراغ به دست بودن شرط احتیاط است چرا که هرقدر احتیاط کند ، کمتر اشتباه می کند. مخصوصا در کارهای مهم ؛ بالاخص در تفسیر کلام خدا.
عظمت و اهمیت کلام خالق یکتا می طلبد که در تفسیر آن کمال دقّت و بررسی اعمال شود. چرا که اگر کلام ، کلام فردی از افراد بشر بود ، کار خیلی آسان بود. اما وقتی سخن از کلام خدا به میان می آید ، باید احتیاط بیشتری به خرج داد. چنانکه در حدیث آمده :من فسَّرَ القرآنَ برأیه إن أصاب، لم یوجر و إن أخطأ، فهو أبعدُ من السّماء ...کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند ، اگر (تصادفا) مطابق واقع شود ، اجر نخواهد داشت و اگر خطا کند ، آن چنان سقوط می کند که او بدور از آسمان است ... (1)تفسیر به رای چنان که از موارد استعمال آن استفاده می شود ، به معنی درک عقلانی نیست ، بلکه تفسیر به عقیده و سلیقه شخصی است و یا تفسیر به گمان و پندار و تخمین است.راغب اصفهانی در المفردات می گوید : رأی به معنی عقیده ای است که ظنّ و گمان در آن غلبه دارد.هرگاه انسان برای خودش عقیده ای پیدا کند ، می کوشد تا مؤیّدی از قرآن و احادیث پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام برای آن بتراشد و آیاتی از قرآن و روایاتی را انتخاب کرده و بدون هیچ قرینه ای برخلاف مفهوم ظاهر آن ، تفسیر می کند. چنین کاری را تفسیر به رأی می گویند. و به نوشته آیةاللّه سبحانی :به جای شاگردی بر قرآن ، بر آن استادی کند ! (2)پس کسانی که در صدد تفسیر به رأی هستند ، افراد نادان و جاهل و بی خبر از کتاب خدا و احادیث پیامبر و اهل بیت آن حضرت علیهمالسلام می باشند. و اغراض و اهداف نادرستی دارند ، چنانکه امیر مؤمنان علی علیهالسلام در این باره می فرماید :گروهی از گمراهان (که خداوند آنان را دشمن می دارد) خود را عالم و دانشمند می خوانند در صورتی که نادان هستند ؛ آنها نادانی را از افراد جاهل فرا گرفته و بر سر راه مردم ، دام هایی فرا نهاده و گفتار باطلی را سرداده و قرآن را بر آراء خویش تطبیق می دهند و حق را مطابق میل خود تفسیر می کنند. (3)بعنوان مثال درجریان شهادت عمّار یاسر که وقتی در صفّین به دست لشگریان معاویه شهید شد ، به او گفتند : از پیامبر نقل شده که فرموده بود :یا عمّار تقتلکَ الفِئَةُ الباغیة ، ای عمّار تو را لشگر ستمگر خواهند کشت.معاویه که نمی توانست اصل حدیث را انکار کند ، برای تبرئه خویش به سراغ تفسیر به رأی رفت و گفت : این سخن حق است که عمّار را جمعیت ستمگر خواهند کشت ولی ما قاتل عمّار نیستیم ، بلکه قاتلش (العیاذ باللّه) علی است که او را به میدان جنگ فرستاده و با این منطق واهی می خواست خود را در برابر چنین دلیل کوبنده تبرئه نماید. اجازه دهید نوشتاری از امام راحل قدس الله سره را برایتان بنویسم:هان اى حوزههاى علمیه و دانشگاههاى اهل تحقیق! بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان مُتنسِّک و عالمان متهتک که از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مىتازند، نجات دهید. ازاینجا به بعد درمورد یک بمب اجتماعی خبر بدهم، تازگی در غرب برای بیان گفتگوی ادیان ، دست به دامن هرمونوتیسین ها شده اند ، آنها قائل هستند از هر متنی می توان هر تفسیری ارائه داد ، این نظریه ای بود که اولین بارگادامری مطرح کرد. در جواب بایستی عرض کرد از چه زمانی گفتگوی بین ادیان سخت شده که شما دنبال راه حلی جهت حل این معظل می گردید ؟آیا از وقتی که دین را تفسیر به رای کرده و در آن بدعت نموده اید گفتگوی بین ادیان مشکل شده است ، یا ایراد در محتوای ادیان است؟ حقیقت وگوهر همه ادیان ابراهیمی یکی است ، در فرهنگ اصالت قدرت غرب ، گفتگوی بین ادیان سخت شده است، شاهد سخن این آیه : قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ بگو : ای اهل کتاب ، بیایید از آن کلمه ای که پذیرفته ما و شماست پیروی ، کنیم : آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد اگر آنان رویگردان شدند بگو : شاهد باشید که ما مسلمان هستیم . این آیه به صراحت امکان گفتگو ، ضرورت گفتگو ، نقطه شروع ، هدف گفتگو و روش گفتگو را مطرح کرده است. بنابراین جهت گفتگو بین ادیان نیازی به تفسیر به رای و نظریه های هرمنوتیک وتفسیر های ماتریالیستی نیست ، که بسیار خطر ناک است ، مثلا وحی را تجربه شخصی وروحی معرفی کرده اند ، تفکیک اخلاق ازدین( که اخلاق رابی ریشه کرده اند) ، تفکیک دین از حقوق بشر ، کار به جایی رسیده که دین راافسانه واسطوره تعریف کرده اند . بایستی سوال بپرسیم : دین برای انسان یا انسان برای دین است؟ به نام تقدیر خدا ، ربا وظلم را انجام می دهند ، بین دو هم جنس خطبه عقد بخوانند. در آخر ، یادتان هست آقای محمد خاتمی (ریس جمهور سابق) گفتگوی تمدن ها را مطرح کرد ، حال می فهمم که چقدر ایده سطحی بود ، برای اینکه اختلاف میان تمدن ها زیاد است ، بر سر چی گفتگو کنند ؟ کاشکی بسمت گفتگوی ادیان می رفتند !!! گفتگویی جدی در این مباحث: نسبت حقوق خدا وبشر، چگونه حق زندگی در دنیا راانجام دهیم ، چگونه عدالت ومعنویت بر قرار شود ،حقوق جمع ،تکثر وآزادی چگونه در زیر ایدئولوژی دینی قابل تامین است؟
پاورقی ها :
1-کتاب «تفسیر به رأی» ، زیر نظر آیةالله مکارم ، ص 17 به نقل از تفسیر عیّاشی
2- آیةاللّه سبحانی ، منشور جاوید : ج3، ص 363، چ 1368
3- نهج البلاغه فیض : ج1، ص 214، خطبه 86 ، پاراگراف 10