گفت: چه خبر؟
گفتم: رسانههای رژیم صهیونیستی خبر دادهاند که دیوید بارنیا، رئیسموساد، دیروز برای گفتوگو درباره برنامه هستهای ایران به واشنگتن رفته است!
گفت: حق دارد! با شرایط کنونی باید بنشینند و فکر کنند و ببینند چه خاکی باید بر سرشان بریزند! ایران، آمریکا را تحقیر کرده. اسرائیل روی قوس نزول قرار گرفته و اینها همه از اعترافات خودشان است.
گفتم: رسانههای آمریکایی اعلام کردهاند که موضوع مذاکرات رئیس موساد با مقامات آمریکا، رایزنی برای حل مشکلات امنیتی اسرائیل است.
گفت: کوری ببین عصاکش کوری دگر شده! مشکلات رژیم صهیونیستی را نیروهای مقاومت به این رژیم جعلی و کودککش تحمیل کردهاند. آمریکا اگر عرضه داشت برای مشکلات خودش چارهای میاندیشید!
گفتم: یارو میگفت؛ این آرزوهای ما خیلی بیشرم و حیا هستند، هیچوقت هیچکدامشان جامه عمل نمیپوشند!
تحلیل
گفت: یکی از روزنامههای زنجیرهای نوشته؛ مگر مسئولان کنونی نمیگفتند برجام مرده است پس چرا میخواهند درباره آن مذاکره کنند؟!
گفتم: وقتی آمریکا و اروپا به تعهدات خود عمل نکردهاند و نه فقط تحریمها را لغو نکردهاند بلکه بر تعداد آن نیز افزودهاند، میتوان ادعا کرد که برجام زنده است؟! حالا ایران اعلام کرده که باید همه تحریمها لغو شود و تضمین قطعی گرفته شود که نقض عهد نکنند تا برجام قابل دفاع باشد.
گفت: معلوم نیست چرا این جماعت غربگدا اینهمه از لغو تحریمها نگرانند؟!
گفتم: ای عوام! بیخود نیست که نتانیاهو آنها را بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران معرفی میکرد!
گفت: اصلاً باید از این جماعت پرسید چرا مواضع شما درباره وطنتان با مواضع آمریکا و اسرائیل مو نمیزند؟! و چرا حالا که ایران حاضر نیست مثل دولت مورد حمایت شما به آمریکا باج بدهد، از ته دل جیغ میکشید؟!
گفتم: در مسابقه ادبیات از شرکتکنندهای پرسیدند «آمریکا» چند حرفه؟ گفت؛ این چه سؤالیه؟ آمریکا قربونش برم حرف نداره!
گفت: کشاورزان اصفهان بعد از مذاکره با دولت، به تجمع خود پایان داده و صحنه را ترک کردند ولی تعدادی از اراذل اجارهای به بهانه مشکل آب، دست به آشوب زدهاند!
گفتم: پهلوانپنبهها از غیاب کشاورزان غیور اصفهانی سوءاستفاده کردهاند.
گفت: شیشههای بانک را شکستهاند، اموال عمومی را تخریب کردهاند، یکی از نیروهای بسیج را چاقو زدهاند و ... شعار دیکته شده اسرائیل به اراذل اجارهای فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را تکرار کردهاند که «نترسید، نلرزید، ما همه با هم هستیم»!
گفتم: یعنی وقتی که فقط عده اندک خودشان هم در صحنه بودهاند بازهم میترسیدند و میلرزیدند؟!
گفت: حیوونکیها فکر کردهاند با شهادت همت و کاظمی و خرازی و ... اصفهان از سرداران غیور و پاکباخته خالی شده است و میخواهند به خاطر سیلیهای آبداری که آن سرداران بزرگ به آمریکا و اسرائیل زدهاند از مردم اصفهان انتقام بگیرند!
گفتم: موز اگر قوت داشت کمر خودش را راست میکرد!
گفت: اتفاقاً اراذل اجارهای هم بعد از روبهرو شدن با نیروهای حزبالله بدجوری به تته پته میافتند!
گفتم: افسر راهنمایی میخواست رانندهای را جریمه کند. راننده گفت؛ میدونی من کی هستم؟ افسر گفت هرکس میخواهی باش.
حالا کی هستی؟ گفت؛ بند کفشتم! محکم نبند که خفه میشم!
گفت: دیروز رژیم صهیونیستی اعلام کرد که یکی از کارکنان خانه وزیر جنگ این رژیم برای ایران جاسوسی میکرده است.
گفتم: دیگه چه خبر؟!
گفت: دو سال قبل هم «گونم سِگو» وزیر انرژی اسرائیل را به جرم جاسوسی برای ایران دستگیر کرده بودند.
گفتم: هر از چندگاه هم سامانههای اطلاعاتی و زیرساختی رژیم صهیونیستی توسط هکرها هک میشود و اطلاعات به کلی سرّی صهیونیستهای کودککش لو میرود.
گفت: حیوونکی «نفتالی بنت» را بگو که میگفت اسرائیل قویترین سازمان اطلاعاتی را دارد!
گفتم: یارو لاف میزد و میگفت؛ پدر من یک کاروانسرا داشت که چند هزار آهنگر در آن کار میکردند، ولی از بس بزرگ بود، صدای هیچ آهنگری به گوش دیگری نمیرسید! رفیقش گفت؛ اینکه چیزی نیست! پدر من یک نیزه بزرگ داشت و تابستانها که روی پشتبام میخوابیدیم با نیزهاش ستارهها را جابهجا میکرد! اولی گفت؛ دروغ نگو! پدرت نیزه به این بزرگی را کجا میگذاشت؟ گفت؛ توی کاروانسرای پدر تو!
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات بدجوری تیشه برداشته و به جان دولت افتادهاند که گشایش اقتصادی 100 روزه چی شد؟!
گفتم: رئیسی با اینکه وعدهای درباره گشایش 100 روزه نداده بود، طی 100 روز گذشته بسیاری از وعدههای دولت قبل را که مدتها بر زمین مانده بود تحقق بخشید، مثل واردات واکسن، مشکل تولید سرم، راهاندازی کارخانههای تعطیلشده، دیپلماسی اقتدار به جای دیپلماسی التماسی، بازگرداندن تدریجی دلارهای بلوکه شده، کاهش چند برابری قیمت سیمان و فولاد، آغاز ساخت مسکن، حل مشکل قطع پیدرپی برق، عضویت در پیمان شانگهای، حضور سرزده در ادارات، سفرهای استانی و...
گفت: پس این حرفهای بیپایه و اساس چیست که میزنند و مینویسند و...؟!
گفتم: یارو میگفت؛ بنده به درجهای از تعالی رسیدهام که خودم برای خودم جوک تعریف میکنم و از خنده غش و ریسه میرم! تازه بعدش هم به خودم میگم؛ جون من راست میگی؟!
گفت: دانشجویان انگلیسی به سفیر اسرائیل که برای سخنرانی به دانشکده اقتصاد لندن رفته بود نه فقط اجازه سخنرانی ندادند بلکه او را با تحقیر و خفت از دانشکده بیرون انداختند.
گفتم: صهیونیستها در دورترین افق ذهن خود هم تصور نمیکردند که مانند امروز با اینهمه خشم و نفرت از سوی همه مردم جهان روبهرو شوند.
گفت: سایت صهیونیستی «والا» از فراری دادن سفیر اسرائیل توسط دانشجویان انگلیسی ابراز تأسف کرده و نوشته است؛ آنها باید احترام میهمان خود را نگه میداشتند !
گفتم: عجب شارلاتانِ بی پدر و مادریه ؟! خودشون نه فقط احترام فلسطینیها را که صاحبخانه بودند نگاه نداشتند بلکه آنها را قتلعام کرده و از وطنشان که متعلق به خودشان بود آواره کردند.
گفت: این سایت ابراز تعجب کرده است که چرا دانشجویان اروپایی برای جایگاه دیپلماتهای اسرائیل ارزش قائل نشدهاند ؟
گفتم: داروغهای در حمام برای اینکه قمپز در کرده باشد از شخصی پرسید به نظر تو، من چقدر میارزم ؟ یارو گفت «دوزار»! داروغه گفت؛ دوزار فقط قیمت لُنگم است و یارو گفت؛ من هم قیمت لُنگت را گفتم و گرنه خودت که صنار هم نمیارزی !
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات میگویند برای بازگشت آمریکا به برجام نباید دنبال تضمین دادن دولت آمریکا باشیم!
گفتم: یعنی با دولتی قرارداد ببندیم که رسماً اعلام میکند تضمین نمیدهد به مفاد آن پایبند باشد؟! کدام دیوانهای به این قرارداد احمقانه تن میدهد؟!
گفت: مدعیان اصلاحات میگویند چون برجام به تصویب کنگره نرسیده است، رئیسجمهور آمریکا نمیتواند تضمین بدهد که به مفاد برجام متعهد باشد!
گفتم: اولاً؛ مگر این قانون آمریکا تازه وضع شده؟ چرا میگفتند امضای کری تضمین است! ثانیاً؛ در پروتکل الحاقی تاکید شده که این پروتکل باید به تصویب پارلمان کشور عضو برسد، چرا آقایان پروتکل الحاقی را بدون تصویب مجلس پذیرفتند و بازرسیهای بیسابقه و همهجانبه را به ایران تحمیل کردند؟! ثالثا؛ این آقایان تابع مصوبات کنگره آمریکا بودند یا مصوبات مجلس خودمان؟!
گفت: وقتی مدعیان اصلاحات فاجعه برجام را به ملت تحمیل میکردند، به فکرشان نمیرسید که عمرشان به سر میآید و باید پاسخگو باشند؟!
گفتم: یکی از مسافران هواپیما از صندلی خودش بلند شد که به دستشویی برود، وقتی برگشت، دید یکی جای او نشسته و غذایش را هم خورده است! گفت؛ این چه کاریه؟ و یارو گفت؛ ببخشید فکر کردم پیاده شدهاید!
گفت: یک سایت آمریکایی نوشته است به بایدن پیشنهاد شده بود که برای ادامه مذاکرات به ایران قول بدهد که تا پایان دوره ریاست جمهوری خود به تعهدات برجامی پایبند باشد!
گفتم: چه کسی این پیشنهاد ذلتبار را کرده است؟! آمریکا باید همه تحریمها را برای همیشه لغو کند. حالا جواب بایدن چه بوده است؟!
گفت: سایت مورد اشاره نوشته است، بایدن با این حداقل هم موافقت نکرده است!
گفتم: باید به کسانی گوشزد کرد که از عشق مذاکره با آمریکا، آرام و قرار ندارند!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: شخصی که خودش را معلم جا زده بود، برای آزمون هوش دانشآموزان یک معما طرح کرده و پرسیده بود؛ اگر ده تا سیب داشته باشیم و من 9 تای آن را بخورم، چند تا سیب باقی میماند؟ و یکی از دانشآموزان گفته بود؛ آقا اجازه!
اون یکی رو هم خودت بخور! ندید بَدید!
گفت: وزیر کشور گفته است اعضای FATF خودشان قاچاقچی و پولشو هستند.
گفتم: احسنت ! گردش پولی تجارت سیاه مواد مخدر در سال به دهها میلیارد دلار میرسد. این مبالغ فوق نجومی از طریق بانکهای بزرگ اروپایی و آمریکایی منتقل میشوند. اینهمه پول را که با چمدان و کیسه گونی جابهجا
نمیکنند!
گفت: همین دو روز پیش در افشاگری موسوم به پاندرا فاش شد که در بانکهای غربی پولشوییهای کلان انجام میشود و لندن بزرگترین مرکز پولشویی جهان است.
گفتم: آن وقت همین قاچاقچیان دزد و آدمکش به ایران فشار میآورند که برای جلوگیری از پولشویی باید FATF را بپذیرد!
گفت: دَم وزیر کشور گرم که دزدی و پولشویی آمریکا و اروپا را خوب شناسایی و فاش کرده است.
گفتم: پدر و پسری رفته بودند دزدی، صاحبخونه بیدار شد و دنبالشون کرد و خطاب به پسر گفت؛ وایستا گوساله! پسر به پدرش گفت؛ بابا تو فرار کن منو شناسایی کردند!
گفت: یک روزنامه صهیونیستی با انتقاد از نفتالی بنت، نخستوزیر رژیم صهیونیستی نوشته است او با اعتراض به عملکرد نتانیاهو نخستوزیر شد ولی حالا علیه ایران دقیقاً همان مواضع نتانیاهو را دنبال میکند.
گفتم: حیوونکی چاره دیگری ندارد ! نتانیاهو هرچه ترفند داشت به کار گرفت ولی هرچه زور زد نتوانست هیچ غلطی بکند و دیگر برای اسرائیل راهی باقی نمانده که نرفته باشد و از ایران تودهنی نخورده باشد.
گفت: بدبختتر از اسرائیل یک مشت حاکم دستنشانده عرب هستند که زُلف خود را به دُم رژیم صهیونیستی گره زدهاند! و هر دفعه نیز همان راه انحطاط را به شکلی دیگر دنبال میکنند!
گفتم: یارو خوشه انگور را درسته به دهان میبرد و میخورد! گفتند؛ مرد حسابی انگور رو دونه، دونه میخورند.گفت؛ اختیار دارید اون بادمجونه که دونه، دونه میخورن!