گفت: نفتالی بنت، نخستوزیر رژیم صهیونیستی که برای رایزنی با مقامات آمریکایی به واشنگتن رفته است در یک کنفرانس خبری گفته است با بایدن درباره مقابله با ایران به توافق رسیدهایم !
گفتم: ولی فیلمی که از ملاقات او با بایدن منتشر شده و بازتاب زیادی در دنیا داشته است نشان میدهد، درحالی که نفتالی با حرارت مشغول صحبت کردن با بایدن است، بایدن روی صندلی خوابش برده و چرت میزند !
گفت: پس چطوری با او توافق کرده؟! بایدن که خواب بوده و چشم و گوش و دست و زبانش کار نمیکرده! پس چه جوابی شنیده که میگه به توافق رسیدیم؟!
گفتم: احتمالاً معاون بایدن وارد شده و به نفتالی بنت گفته؛ « هیس! خفه شو، بذار بخوابه» !
تحلیل
گفت: چه خبر؟!
گفتم: رژیم صهیونیستی بدجوری از انتخاب آقای رئیسی عصبانی شده و ترس سراسر وجودش را فرا گرفته است.
گفت: خُب باید هم عصبانی باشد چون میداند چه بلایی بر سرش خواهد آمد.
گفتم: نفتالی بنت، نخستوزیر جدید این رژیم گفته است حملات مخفیانه به تاسیسات هستهای ایران را ادامه خواهیم داد!
گفت: وقتی رسماً اعلام میکند که حمله میکنیم، دیگر مخفیانه نیست و از این به بعد هر اتفاقی برای تاسیسات هستهای ما بیفتد، کار صهیونیستهاست و شلیک دهها موشک نقطهزن به تلآویو فقط بخشی از عکسالعمل ما خواهد بود.
گفتم: ایول! 42 ساله که رزمندگان در آرزوی اون روز هستند. فکرش را بکن چه شود؟!
گفت: ولی بعداً طوری حرف زده که بگه منظورش این نبوده!
گفتم: افسر راهنمایی، رانندهای را که قیقاج میرفت متوقف کرد و دهانش را بو کرد و پرسید؛ عرق کوفت کردی؟
گفت؛ نه قربان! از بس زِرِ مفت زدم دهنم عرق کرده!
گفت: مگر این غربگراهای داخلی اختیار زبان و قلم و قدم خودشان را ندارند که اینهمه حرفهای متناقض میزنند و مواضع ضد و نقیض میگیرند ؟!
گفتم: خودت میگویی غربگرا، یعنی در مواضع و عملکرد از خودشان اختیاری ندارند و هرچه به آنها دیکته شده را میگویند !
گفت: حالا فهمیدم که چرا این جماعت در اعتراض به حضور نیروهای ایران در سوریه و عراق جیغ بنفش میکشیدند و حالا اصرار دارند که برای مقابله با طالبان نیرو بفرستیم !
گفتم: ایول ! چون حضور ما در سوریه و عراق برای مبارزه با تروریستهای داعش و حفظ امنیت خودمان بود که مورد رضایت آمریکا و اسرائیل نبود و کاسهلیسها اعتراض میکردند که چرا رفتهایم! ولی حالا که آمریکا و اسرائیل خواستار راهاندازی جنگ مذهبی در افغانستان هستند، همان کاسهلیسهای غرب اصرار دارند که نیروهایمان را به جنگ طالبان بفرستیم !
گفت: پس تکلیف شخصیت و غیرت ملی و ... این جماعت غربگرا چه میشود ؟!
گفتم: به یارو گفتند دَمر آب نخور! پرسید چرا؟ گفتند؛ عقلت کم میشود. گفت؛ عقل چیست؟ گفتند؛ هیچی، بخور! با تو نبودیم، منظورمون یکی دیگه بود که سوار تاکسی شد رفت !
گفت: سایت انتخاب از اینکه کیهان احتمال داده سفیر روسیه نفوذی غرب در وزارت خارجه روسیه باشد به شدت عصبانی شده و تاج سرخ کرده است!
گفتم: خب حق دارد! چون برخی از مدعیان اصلاحات، خودشان هم نفوذی غرب هستند و عصبانی شدهاند که چرا کیهان هویت همکارشان را فاش کرده است!
گفت: این سایت که سابقهای طولانی در دفاع از آمریکا و انگلیس دارد، نوشته است کیهان سفیر روسیه را محکوم نکرده است!
گفتم: این هم دلیل دیگری بر وابستگی این سایت به غرب است که پادویی برای آمریکا را عیب نمیداند و به همین علت نظر کیهان درباره نفوذی بودن سفیر روسیه به غرب را محکوم کردن او تلقی نمیکند!
گفت: یعنی بعد از 42 سال که غربیها هرچه زور داشتهاند علیه ایران به کار گرفتهاند ولی نتوانستهاند هیچ غلطی بکنند، هنوز برخی از مدعیان اصلاحات با مشاهده یک حرکت ضدایرانی غرب، قند توی دلشان آب میکنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف توی هواپیما از جایش بلند شد و رفت دستشویی، یکی از مسافران روی صندلی او نشست! و هنگامی که طرف از دستشویی برگشت و اعتراض کرد،
یارو گفت؛ ببخشید فکر کردم پیاده شدهاید!
گفت: عکس سفیر انگلیس و سفیر روس با صندلی خالی وسطشان با چه هدفی گرفته و منتشر شده است؟!
گفتم: خودشان میگویند برای ادای احترام به تلاشهای مشترک متفقین علیه نازیسم بوده است!
گفت: ولی آن عکس نماد ایران بیدر و پیکر 80 سال قبل و اشغال کشورمان توسط آمریکا و انگلیس و شوروی سابق است.
گفتم: الان چی؟ بریتانیای کبیر به بریتانیای صغیر تبدیل شده، اتحاد جماهیر شوروی با آن همه اهن و تولوپ از نفس افتاده و آمریکا هم که صندلیاش در عکس خالی است، به قول کارشناسان غربی روی قوس نزول حرکت میکند و سفارتش در ایران هم به پایگاه بسیج تبدیل شده است.
گفت: حیوونکیها آرزوهای برباد رفته خودشان را مرور کردهاند!
گفتم: برنارد شاو، نمایشنامهنویس شوخ طبع انگلیسی وقتی وارد بندر نیویورک شد و چشمش به مجسمه آزادی افتاد، از میزبان خود پرسید؛ این مجسمه کیست؟ میزبان گفت؛ مجسمه آزادی است! و برنارد شاو گفت؛ ما هم در انگلیس همین رسم را داریم که وقتی کسی میمیرد، برای یادبود مجسمهاش را میسازیم!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: یکی از مدعیان اصلاحات میگوید «برجام بزرگترین دستاورد دیپلماسی ایران است که در دولت تدبیر به تصویب رسیده است»!
گفت: کاش به یکی از خاصیتهای آن هم اشاره میکرد و مثلاً میگفت برجام غیر از افزایش تحریمها چه خاصیت دیگری داشته است؟!
گفتم: یکی از روزنامههای حامی دولت تدبیر هم نوشته است « دولت یازدهم با به ثمر رساندن برجام، آرام کردن اقتصاد، پایین آوردن تورم تا مرز تکرقمی شدن و ایجاد آرامش و امنیت در جامعه، دولت موفقی بود»!
گفت: تورم 43 درصدی، تک رقمی است؟! گرانیهای افسار گسیخته و کسری بودجه چند هزار میلیارد تومانی و بیکاری و تعطیلی کارخانجات و سقوط ارزش پول ملی و 7 برابر شدن قیمت مسکن و ... نشانه آرامش اقتصادی است؟! و ...
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو میگفت؛ علم و ادب و هنر به ما چه؟ قربون خوراک کله پاچه!
گفت: نفتالی بنت نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای اینکه نشان بدهد اسرائیل در مقابل نیروهای مقاومت عقبنشینی نکرده است، جنوب لبنان را بمباران کرد!
گفتم: ولی هنوز رجزخوانی و هارتو پورتش تمام نشده بود که حزبالله لبنان، شمال فلسطین اشغالی را موشکباران کرد و رسماً هم مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
گفت: ایول ... حالا نفتالی در چه حالیه؟!
گفتم: نظامیان اسرائیلی پا به فرار گذاشتهاند و نفتالی وضعیت فوقالعاده اعلام کرده و جلسه اضطراری تشکیل داده است!
گفت: یکی از روزنامههای رژیم صهیونیستی به نفتالی بنت اعتراض کرده که چرا کار را بدتر از آنچه بود کرده و مشکل جدیدی برای صهیونیستها پدید آورده است؟!
گفتم: به نظامیان صهیونیستی که از ترس قالب تهی کرده بودند، میگفتند شانس آوردید که سالمید! زخمی شدند، گفتند شانس آوردید که زندهاید! وقتی که به هلاکت میرسند، میگویند؛ مُرد راحت شد!
گفت: امارات اعلام کرده که قصد دارد برای جنگ نرم علیه انقلابیون یمن چند کانال ماهوارهای ایجاد کند!
گفتم: به قول قدیمیهای تهرون « مرغی که انجیر میخوره، نوکش کجه»! امارات و آلسعود با آنهمه جنایات وحشیانهای که علیه مردم مظلوم یمن مرتکب شدهاند چه حرفی برای آنها دارند؟! مردم یمن سایه این جرثومههای فساد و پلیدی را هم با تیر میزنند.
گفت: این حاکمان عیاش امارات و آلسعود یه چیزی درباره جنگ نرم شنیدهاند ولی حیوونکیها چه میدونند چی به چیه؟! و آبروی نداشته خودشونو میبرند!
گفتم: یارو از هواپیما که پیاده شد، شلوار از پاش افتادپائین و در حالی که از خجالت سرخ شده بود گفت؛ لعنت بر اونی که گفت، مسافران محترم، صبر کنند وقتی هواپیما کاملاً متوقف شد، کمربندشونو باز کنن!
گفت: دولتمردان میگویند ما در مذاکرات به طرف مقابل اعتماد نکردیم !
گفتم: وقتی میگفتند به مذاکرات خوشبین هستیم یعنی به آنها اعتماد دارند و یا وقتی میگفتند: « امضای کری تضمین است» نشانه اعتماد به آمریکا نبود ؟! و یا وقتی وزیر خارجه کشورمان میگوید «اشتباه کردم به حرف جان کری اعتماد کردم» و یا... نشانه اعتماد به دشمن نیست ؟!
گفت: اما آمریکا هرگز به دولت ما اعتماد نکرد. مکانیسم ماشه را در برجام جای داد، سختترین بازرسیها را انجام داد، تحریمها را لغو نکرد و بلکه چند برابر کرد و...
گفتم: طرف افتاده بود توی چاه، میگفت؛ شانس آوردم تَه چاه سوراخ نیست !
گفت: چه خبر؟!
گفتم: چند روز دیگر دولت کنونی با دولت جدید جابجا میشود.
گفت: تکلیف مشکلاتی مثل گرانیهای افسارگسیخته، افزایش 7 برابری قیمت مسکن، بیکاری، افزایش تحریمها به جای لغو آن، برباد دادن ذخایر ارزی، کاهش ارزش پول ملی، تعطیلی صدها کارخانه، فساد اقتصادی، صدها وعده بر زمین مانده و ... دهها بلای دیگر که اصلاحاتیها و کارگزارانیها و تدبیریها بر سر ملت آوار کردهاند چه میشود؟!
گفتم: فعلاً که این جماعت فاجعهساز برای فرار از پاسخگویی و یا محاکمه احتمالی، تابلوی مخالفت با طرح «صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» را روی دست گرفته و سعی دارند روی بلایی که بر سر ملت آوردهاند سرپوش بگذارند!
گفت: مگر فاجعه 8 ساله قابل فراموشی است؟!
گفتم: مهمانی از لپه بدش میآمد، برایش دلمه بادمجان آوردند و طرف وقتی پوست دلمه را کنار زد و چشمش به لپه افتاد گفت؛ فکر کردی اگر پالتو بپوشی نمیشناسمت؟!