به نام او برای او به یاد او
گفت وشنود:
گفت: میاید بریم استخر ؟
گفتم: شرمنده ، پول ندارم !
گفت: میهمان ما. شهرداری به ریئس و مشاوران و رؤسا ی نواحی و ... کارت طلایی داده که می توانند رایگان از امکانات بیت المال استفاده کنند.
گفتم: به به . خوشا به سعادت شما آقازاده ها !
گفت: چطور ؟
گفتم: آخه حکومت اسلامیه عدالت سردره آنه. بابا اون فردی که پول نداره از این خدمات محرومه ، اون فردی که پول پارو میکنه تمام خدمات را برایش می ریزند. این چه وضعیتیه!
امروز در دوره ای از آخرالزمان، ظهور امام عصرمان را به انتظار هستیم که رویش و حرکت های نسل جوان در عرصه مختلف: فرهنگ، هنر، رسانه، علم ... کشور با حضور جوانان مومن در دانشگاه ها، رونق گرفته است. این روند در سالیان اخیر کاملا قابل رویت است که نیروهای تازه نفس، خلاق و علاقه مند، متعهد به انقلاب وارد این عرصه حساس شده اند. و این اقبال، فضایی امید بخش، با نگاه روشن به آینده را ترسیم می کند. البته این پتانسیل مثبت محدود به چند رشته خاص نیست و در تمام رشته ها ظهور و بروز دارد. و این، در ادامه پیشرفت فراوان سه دهه گذشته است که در سالهای اخیر شتابی فزاینده گرفته است. ولی هنوز تا آن جایگاه واقعی و فتح قله ها، فاصله ها داریم. البته در این مسیر موانعی نیز بر سر راه هست. دست انداز هایی که با ایجاد دلزدگی یا کم انگیزگی در این نیروهای جوان، گاهی موجب کند شدن حرکت یا توقف می شود. پدیده ای اجتماعی- فرهنگی را در جامعه لمس می کنیم که از آن با عناوینی چون اشرافیت فرهنگی یا آقازاده های فرهنگی یاد می شود.
آقازاده، اصطلاحی است برای اشاره به افرادی که بوسیله رانت و سوء استفاده از نفوذ و قدرت پدران و یا اقوام نزدیکشان شروع به فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و... مینمایند که از عهده سایرین خارج است و با زحمت نسبی کمتری، قدرت و ثروت هنگفتی را کسب مینمایند. آقازاده، کسی است که موقعیت و وزن اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی او بیش از آن که مرهون شایستگی و تلاش و مجاهدت خودش باشد، مدیون نام پدرش (یا جدش) است. وجود آقازادهها در محیط هر جامعهای امری اجتناب ناپذیر است. مشکل زمانی است که در میدان سیاست و اقتصاد و فرهنگ آقازادهها حاشیهی امن یا امتیاز ویژه داشته باشند. خاستگاه این پدیده، فرزندان خانواده هایی هستند که طبقه مسئولین و چهره های فرهنگی را نیز شامل می شود. تحصیل فرزندان این خانواده ها در مدارس غیر دولتی با سبک و سیاق متفاوت ، گرد کردن دوره سربازی، ورود به بهترین دانشگاههای دولتی، استخدام در بهترین و پر درآمدترین مشاغل، تا هزینه های بالا، در کنار انباشت فرهنگی، گستردگی اطلاعات و دسترسی هایی که به واسطه موقعیت خانوادگی خود دارند موجب رشد یافتن آنها در فضایی می شود که با واقعیت های جامعه فاصله دارد. ورود این نسل به دانشگاه و پس از آن حضور در عرصه فرهنگ و هنر، متعهد امری ذاتا نیکو است، اما این افراد به عنوان درگاه و کلید اتصال به مسئولین مورد توجه ویژه و متفاوتی قرار می گیرند و این امر در کنار ترجیح داده شدن این افراد به دیگر نیروهای فعال و خوش فکر در سپردن کارها، از سویی موجب دلزدگی برخی نیروهای شایسته و مخلص می شود و از سوی دیگر سرعت پیشرفت بالا و بعضا عجیب این جوانان را در تصدی مناسب و مسئولیتها به همراه دارد. امروز این مسئله در بین فعالین عرصه فرهنگ ، هنر، علم و حتی ورزش به خوبی قابل لمس است و مصادیقی برای آن وجود دارد. اما به خاطر نوع مسئله و حساسیت عرصه، من و جوانانی چون من چاره مشخصی به غیر از سکوت و مدارا برای مواجهه با آن نیافته ایم و همین می تواند در بلند مدت، دلسردی هایی را در نیروهای جوان خوش فکر به وجود آورد. البته ممکن است پسر یا دخترِ فلان مسئول توى دبیرستان یا توى دانشگاه پُز بدهد که من مثلاً پسر فلانىام، اما این به صورت یک فرآیند تربیتى دربیاید، تأثیراتى بگذارد بر روى گزینش، بر روى سوادِ بیشتر پیدا کردن و چه و چه، خیلى چیز بدى است. برخی چنین مى پندارند که وقتى آقازاده و یا امام زاده باشند، به خاطر عظمت و موقعیت ویژه ى خانواده هایشان رتبه ى خاصى در اجتماع مسلمانان دارند و دیگر نیازی به رعایت قوانین جامعه ندارند و اگر مرتکب خلاف شدند باید در حاشیه ی امن قرار گیرند و مصونیت ویژه ای داشته باشند و همچنین ضرورتی برای کسب فضائل و داشتن امتیازات معنوی و اجتماعی ندارند و عموم مردم بالاجبار موظفندکه آنان را تکریم کنند و به آنان به دیده ی احترام بنگرند. گر چه در راه صحیح هم نباشند. در اینجا این موضوع را با توجه به آیات قرآن به طور اجمال بررسی می کنیم : اعتقاد ما براساس آیات قرآنی این است که در تکریم شخصیت جایگاه افراد در جامعه ی اسلامی، فقط فرزند حضرت فاطمه علیها السلام و سید بودن و آقا زاده بودن کافی نیست، بلکه باید از نظر فکری و اعتقادی و عملی هم باید تابع حضرت زهرا علیها السلام بود زیرا این آیه مهمترین چراغ راه است که می فرماید :
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ
در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم علیهم السلام (نه فرزندان نسبی بلکه)، همان کسانى هستند که او را (در اندیشه وعمل ) پیروى کردهاند.
و همچنین در گفت و شنودی که خداوند متعال با حضرت نوح علیهم السلام دارد باز به این حقیقت تاکید می شود که پیامبر زاده بودن ملاک افضلیت نیست بلکه عمل و کردار صالح مهم است خداوند می فرماید :
وَ نَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الحَْاکِمِینَ* قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُْ صَالِحٍ ؛
و نوح پروردگار خود را ندا داد و گفت: پروردگارا، پسرم از کسان من است، و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترین داورانى. خداوند فرمود: اى نوح، او در حقیقت از کسان تو نیست، او [داراى] کردارى ناشایسته است.
سرزنش قرآن از همسران دو پیامبر بزرگ الهی( هود و لوط )، ابو لهب و همسر وی که از بستگان نزدیک پیامبر اسلام ص بودند و تجلیل از بلال حبشی و سلمان فارسی و اویس قرنی که حتی هم وطن پیامبر هم نبودند این حقیقت را می رساند که ارتباط نسبی و یا سببی با پیامبران الهی و خاندان رسول و حضرت زهرا نمی تواند به تنهائی موجب رفعت انسانها به سوی کمال بشود، بلکه آنان نیز باید مثل دیگران در پیمودن راه حق و حقیقت تلاش کنند و حتی بیشتر از دیگران . خداوند متعال چنان بر این موضوع تاکید می ورزد که حتی وجود مقدس رسول اکرم را نیز تهدید کرده و هشدار می دهد که اگر صراط مستقیم الهی منحرف شود از مجازات خداوندی در امان نخواهد بود و در سوره ی حاقه می فرماید :
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثمَُّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ ؛
اگر پیامبر اسلام سخنى دروغ بر ما مىبست، * ما او را با قدرت مىگرفتیم، *سپس رگ قلبش را قطع مىکردیم، و هیچ کس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود!
سیره ی اهل بیت در این زمینه که برگرفته از معارف قرآنی است دقیقا بر خلاف این پندار باطل است که فرزندان بزرگان و حتی پیشوایان معصوم علیهم السلام مطلقا باید مورد تکریم قرار بگیرند گر چه راه صحیح پدرانشان را هم بروند .آن گرامیان هرگز جامعه ی اسلامی و مصالح نظام اسلامی را فدای فرد نمی کردند حتی آن فرد : از نزدیکترین یاران و محبوبترین عضو خانواده شان باشند.
برای آقا زاده ها این روایت را که ناظر به جریانات روز می باشد حتما بخوانید !
در روایتی آمده است : هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه وآله دست دزدی را قطع کرد. برخی گفتند: یا رسول الله! ما از شما انتظار نداشتیم که به این شدت عمل کنید ! رسول خدا صلی الله علیه واله با قاطعیت تمام فرمود: لَو سَرقَت فاطمةُ لَقَطعتُها ، اگر دخترم فاطمه هم دست به سرقت بزند دستش را قطع می کنم .
تا اینجا متوجه شدیم آقازاده نتنها مورد تکریم نبایستی قرار گیرند، بلکه مسئولیتشان خطیرتر هم هست. اگر مرد هستند، خودشان تلاش کنند و به مراتب معنوی ومادی برسند، نه ! آویز پدران گرامی شوند. از قانون گذاران محترم هم می خواهیم اینقدر به آقازاده ها بها ندهند، مگر چه تفاوتی بین پسر فرزند روستایی با پسر فرزند هئیت علمی وجود دارد که دومی براحتی انتقالی گرفته و وارد شهر محل سکونت پدر می شود و... از این قوانین بی عدالتی فراوان وجود دارد. والسلام
منبع روایات واحادیث:http://paknia.parsiblog.com