گفت: در حالی که شورای نگهبان صلاحیت بسیاری از اصلاح‌طلبان را تأیید کرده است، برخی از مدعیان اصلاحات جار و جنجال راه انداخته‌اند که صلاحیت نامزدهای آنها تأیید نشده است!
گفتم: همین که صلاحیت بسیاری از آنها تأیید شده است، نشان می‌دهد که عضویت آنها در جبهه اصلاحات علت تأیید یا رد صلاحیت آنان نبوده است.
گفت: با این حساب اعتراف می‌کنند که مسائلی نظیر فساد اقتصادی و بعضی چیزهای دیگر دلیل رد صلاحیت آنها بوده است.
گفتم: خُب شورای نگهبان برای حفظ حرمت افراد دلیل رد صلاحیت آنها را اعلام عمومی نمی‌کند ولی به خود آنها می‌گوید. بنابراین اگر ریگی در کفش ندارند خودشان دلیل رد صلاحیت‌شان را از شورای نگهبان بگیرند و برای مردم اعلام کنند!
گفت: ای عوام! برای اینکه کسی به آنها نگوید اگر جرأت داری علت رد صلاحیتت را اعلام کن، این کار را به هم حزبی‌های دیگرشان واگذار کرده‌اند!
گفتم: یعنی با برق همسایه خودکشی می‌کنند؟!
تحلیل
گفت: مگر مدعیان اصلاحات و اعتدال و کارگزارانی‌ها آنهمه وعده و شعار نمی‌دادند که اگر انتخاب شوند، اقتصاد کشور را چنان رونق می‌دهند که همه مردم از تعجب انگشت حیرت به دندان بگیرند؟!
گفتم: بر منکرش لعنت! فقط یک نیم‌نگاه به شعار‌ها و ادعاهای آنها که تماما در رسانه‌ها موجود است به‌وضوح نشان می‌دهد که چه دروغ‌های شاخداری تحویل مردم داده بودند!
گفت: البته کاملاً هم دروغ نبود! منظورشان رسیدگی به خودشان بود و با سوءاستفاده از موقعیت‌ها و برخورداری از رانت و حقوق‌های نجومی و لفت‌و‌لیس‌های میلیاردی، حسابی به خودشان رسیدند!
گفتم: همسایه یارو مریض بود، زنگ زد به اورژانس. وقتی آمبولانس آمد خودش و بقیه خانواده‌اش سوار شدند و به بیمارستان رفتند! پزشک پرسید؛ پس مریض کو؟ گفت؛ حالش بد بود نتونست بیاد!
گفت: اصلاحاتچی‌ها و تدبیری‌ها و کارگزارانی‌ها که دولت را در قبضه خود گرفته‌اند غیر از خسارت محض و بر باد دادن تاسیسات هسته‌ای و تحمیل مشکلات اقتصادی، گرانی لجام‌گسیخته و کاهش شدید ارزش پول ملی و... چه دستاوردی داشته‌اند؟!
گفتم: اگر دستاوردی داشتند که با هزار زبان مطرح می‌کردند و مجبور نبودند پشت سر هم برای فرار از پاسخگویی حاشیه بسازند؟!
گفت: با این فاجعه‌ای که به ملت تحمیل کرده‌اند، دیگر از جان مردم چه می‌خواهند که اصرار دارند وارد مجلس بشوند؟!
گفتم: یارو هر دو طرف صورتش سوخته بود، پرسیدند؛ چی شده؟ گفت؛ داشتم اطو می‌کردم که تلفن زنگ زد و من به جای گوشی، اطو را بیخ گوشم گذاشتم! برداشتم! پرسیدند؛ آن طرف صورتت چرا سوخته؟ گفت؛ بالاخره تلفن را که باید جواب می‌دادم!
چندین غمِ مال و حسرت دنیا چیست
هرگز دیدی کسی که جاوید بزیست؟
این یک نفسی که در تنت عاریتی ست
با عاریتی، عاریتی، باید زیست
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات درباره علت ردصلاحیت تعدادی از نمایندگان کنونی مجلس دروغ‌های شاخداری ردیف کرده‌اند!
گفتم: مثلاً چی؟!
گفت: مثلاً گفته‌اند که شورای نگهبان از آنها قبض پرداخت خُمس خواسته! یا به دلیل موافقت با برجام ردصلاحیت شده‌اند!
گفتم: دستگاه قضائی کجاست؟ چرا آنها را به جرم این دروغ‌پردازی‌ها تحت تعقیب قرار نمی‌دهد؟
گفت: بعد از پیگیری گفته‌اند از فلانی شنیده بودیم! و یا گفته‌اند اشتباه کرده بودیم! و از این قبیل توجیهات مسخره! ولی همه شواهد و سابقه آنها نشان می‌دهد که تنور تبلیغات آمریکا و اسرائیل را داغ
می‌کرده‌اند!
گفتم: یارو گوسفند مردم را می‌دزدید و گوشت آن را صدقه می‌داد! پرسیدند؛ این چه کاری است؟ گفت؛ گناه دزدی به ثواب صدقه دَر، پوست و روده حیوان هم برای ما می‌ماند!!!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: مراد ویسی را می شناسی؟
گفت: نه!!
گفتم: مراد ویسی؛ روزنامه‌نگار و دانش آموخته علوم سیاسی، از سال 1371 فعالیت روزنامه‌نگاری را شروع کرده و از سال 2010 عضو تحریریه رادیو فردا است. حوزه مطالعاتی و حوزه تخصصی مورد علاقه او ساختار قدرت در جمهوری اسلامی با تمرکز بر نهاد رهبری و نیروهای مسلح است.
گفت: خب؟!
گفتم: بعد از سخنان رهبری در نماز جمعه، اظهار نظری تحت عنوان: خامنه‌ای؛ رهبری که دیگر سخنور نیست، را قلم زده است! که بسیار برایم جالب بود که مردک با وجود اینکه در حیطه نقادی بر نهاد رهبری قلم می زند لکن اصلاً هیچ درکی از راهبردهای حضرت آقا نداشته بلکه بازی هم می خورد.
گفت: حالا نظر شما راجع به این سخنان، چست؟
گفتم: با توجه به فنته ایی که راجع به هواپیمای اوکراینی داشت به پا می شد ایشان در این برهه دوباره شهادت حاج قاسم و عملکرد ماهرانه سپاه پاسدارن را در مسیر اصلی خود یعنی اوج اقتدار، برگرداندند لذا یک تنه در برابر پروگاندای غرب ایستادند.
گفت: آفرین.
گفت: چه خبر؟!
گفتم: معاون اشراف سپاه اعلام کرد در حمله موشکی سپاه به عین‌الاسد 134 تروریست آمریکایی به هلاکت رسیده و 245 تروریست دیگر مجروح شده‌اند.
گفت: حیوونکی ترامپ که بعد از حمله اعلام کرد هیچ خسارتی ندیده‌ایم! ولی کم‌کم به تلفات و خسارت‌ها اشاره کردند، از 11 زخمی و 80 کشته و حالا معلوم شده تاکنون 134 کشته و 245 مجروح داشته‌اند.
گفتم: آمریکا چاره‌ای جز انکار نداشت، چون اگر به تعداد نظامیان کشته و زخمی شده اعتراف می‌کرد، برای حفظ آبروی خود مجبور بود دست به واکنش نظامی بزند که نمی‌توانست، بنابراین ترجیح داده به تدریج قضیه آفتابی شود!
گفت: تکلیف نظامیان هلاک‌شده چه می‌شود؟ برای آنها نگران نیست؟!
گفتم: یارو می‌گفت؛ رفیقم رو فرستادم سیب‌زمینی بخره، زیر ماشین رفت و مُرد. پرسیدند؛ حتماً خیلی ناراحت شدی؟ گفت؛ نه! مجبور شدم برای شام ماکارونی درست کنم!
گفت: بیزنس اینسایدر(نام وب‌گاه خبری آمریکایی) درباره تلفات انسانی و خسارت‌های آمریکا در حمله موشکی به عین‌الاسد نوشته است شواهد زیادی وجود دارد که ارتش آمریکا خسارت و تلفات زیادی داده است.
گفتم: ترقه که در نکرده بودیم 13 فروند موشک بالستیک نقطه‌زن به عین‌الاسد شلیک کرده‌ایم.
گفت: پس چرا ترامپ و پمپئو هنوز هم اصرار دارند که وضعیت ایران را نامناسب جلوه دهند!
گفتم: دو نفر که ادعای طبابت داشتند، دست‌هایشان را زیر پتو بردند که نبض یک بنده خدایی را بگیرند و بعد با تأسف گفتند؛ وضع بیمار خیلی وخیمه! شخصی که دراز کشیده بود گفت؛ من حالم خیلی هم خوبه و دارم استراحت می‌کنم. شما دو تا پَت و مَت زیر پتو نبض همدیگر را گرفته‌اید!
گفت: یادت هست ترامپ گفته بود حمله سپاه به عین‌الاسد هیچ تلفاتی نداشته است؟!
گفتم: رسماً از شبکه‌های خبری آمریکا اعلام کرد و ارتش آمریکا هم اعلام کرد این حمله هیچ کشته و مجروحی نداشته است!
گفت: حالا سرفرماندهی ارتش آمریکا اعلام کرده که در جریان حمله موشکی ایران 11 نظامی آمریکایی مجروح شده‌اند! و خبر داده‌اند که جسد تعدادی نظامی آمریکایی را از آلمان و اسرائیل به آمریکا منتقل کرده‌اند.
گفتم: خبرنگار روزنامه صهیونیستی ها‌آرتص هم نوشته بود 224 نظامی مجروح آمریکایی را به بیمارستان‌های تل‌آویو منتقل کرده‌اند.
گفت: پس این ترامپ چه می‌گوید؟!
گفتم: شاگرد نجار با تعجب پرسید؛ اوستا اون خیار چیه پشت گوشت گذاشتی؟ اوستا گفت؛ پس اون که نمک زدم و خوردم مداد بود؟!
گفت: می‌گویند وقتی برجام اجرا شد ایران در اوج پرواز رفت!
گفتم: برجام مگر اجرا هم شد؟! تا آنجا که همه می‌دانند برجام فقط امضا شده ولی اجرا نشده!
گفت: پس از کجا می‌گویند بعد از اجرای برجام ایران پرواز کرد؟!
گفتم: شاید منظورشان این است که بعد از اجرای برجام، فعالیت هسته‌ای و دستاوردهای آن پر کشیده و پرواز کرده و رفته که رفته!
گفت: کاش فقط به یکی از دستاوردهای برجام اشاره می‌کردند! و بعد از افتخارات آن دَم می‌زدند!
گفتم: شخصی برای یک عده می‌گفت، شما یادتان نمی‌آید که چه دوران طلایی و خوبی داشتیم! گفتند؛ خُب شما از آن دوران طلایی بگویید! طرف گفت؛ متاسفانه من هم یادم نمی‌آید!