گفت: یکی از مدعیان اصلاحات گفته است مشارکت 41 درصدی در انتخابات اخیر مجلس از همه دورهها کمتر است بنابراین نمایندگان این دوره منتخب اقلیت مردم هستند!
گفتم: اولاً اگر منتخب اقلیت هستند چرا اکثریت آراء را آوردهاند؟ ثانیاً مدعیان اصلاحات با 5 لیست آمده بودند و رای نیاوردند، بنابراین شما و حزبتان زیر همین اقلیت بودهاید.
گفت: نگاهی به میزان مشارکتها نشان میدهد هر وقت اصلاحطلبان اکثریت مجلس را در اختیار داشتهاند، آنچنان مردم را ناامید کردهاند که مشارکت مجلس بعدی خیلی کاهش داشته است.
گفتم: با عملکرد فاجعهباری که مدعیاناصلاحات طی 6 سال اخیر در مجلس و دولت داشتهاند باید هم میزان مشارکت کاهش پیدا میکرد و مردم خسارتهای مجلس و دولت کنونی را برای هفت پشت خود هم کافی بدانند!
گفت: حالا اگر آن 59 درصد هم میآمدند آنچه مسلم بود اینکه به اصلاحطلبان رای نمیدادند کما اینکه به هیچیک از 5 لیست آنها رای ندادند.
گفتم: یارو جست زد بپره روی زین اسب ولی محکم افتاد و نقش زمین شد وقتی بلند شد دید یک عده دارند نگاهش میکنند، پرسید از پرشم خوشتون اومده یا از جسارتم؟! گفتند از روی زیادی که داری!
تحلیل
گفت: برخی از نامزدهای نمایندگی مجلس برای خودشان سابقه مبارزه با فساد تهیه کردهاند!
گفتم: خُب سابقه مبارزه با فساد باید با شاهد و قرینهدو سند همراه باشد.
گفت: میگویند قرار بود یک کارهایی برای مبارزه با فساد اقتصادی انجام بدهیم ولی یک عده سنگاندازی کردند و نگذاشتند!
گفتم: باید بگویند که اولاً چه کاری قرار بود انجام بدهند؟ و ثانیاً چه کسانی مانع شده و نگذاشتند؟! بدون سند که نمیشود ادعا کرد!
گفت: شاید هنوز سندش را جعل نکردهاند!
گفتم: چه عرض کنم؟ از یارو پرسیدند در شهر شما آثار باستانی هم وجود دارد؟ جواب داد نه متاسفانه ولی دارند میسازند!
گفت: چرا بعضی از نامزدها تمام سطح چند دیوار و یا تابلوی تبلیغاتی را با پوسترهای یکسان خود پر کردهاند؟
گفتم: شاید میخواهند مردم آنها را کاملا به خاطر بسپارند!
گفت: خب، این کار را با چسباندن یک پوستر هم میتوانند انجام بدهند!
گفتم: پس شاید برای اینکه رقبایشان امکان استفاده از آن دیوارها و تابلوها را نداشته باشند، دست به این اقدام میزنند؟!
گفت: یعنی چی؟!
گفتم: دو نفر محکوم به تبعید شده بودند، از اولی پرسیدند اگر خواستهای داری بگو.
گفت؛ اجازه بدهید خانوادهام را ببینم. از دومی پرسیدند آرزوی تو چیست؟ گفت؛ اجازه ندهید خانوادهاش را ببیند!
گفت: مایک پمپئو گفته است ترامپ تصمیم گرفته از گروههای اپوزیسیون ایران حمایت مالی و سیاسی کند.
گفتم: مگر تا حالا حمایت نمیکردند؟
گفت: پمپئو میگوید گروههای اپوزیسیون از سوی ایران تحت فشار هستند و حمایت آمریکا از آنها نشانه نوعدوستی دولت ترامپ است!
گفتم: یارو در جمع رفقاش میگفت؛ اگه ببینم توی خیابون یه نفر یه خری رو گرفته و میزنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی میگن؟ رفقاش گفتند؛ به این میگن؛ نوعدوستی!
گفت: مگر مدعیان اصلاحات همه جا فریاد نمیزدند که ایهاالناس بیائید و ببینید که صلاحیت نامزدهای ما را رد کردهاند و انتخابات یکقطبی شده است و...؟!
گفتم: بر منکرش لعنت!
گفت: اگر نامزد نداشتند چرا تاکنون 5 لیست 30 نفره دادهاند و چندتای دیگر هم در راه است؟! یعنی انتظار داشتند غیر از خودشان هیچکس دیگری نباشد؟!
گفتم: یارو وارد خانه شد و به همسرش گفت؛ غذا را بیاور! همسرش دیگ غذا را سر سفره آورد و نشست. ولی یارو میخورد و غُرغُر میکرد! همسرش پرسید؛ دیگه چرا غُر میزنی؟ غذا عیبی داره؟ یارو گفت؛ نه، ولی نفرات زیاده! همسرش گفت؛ فقط تو هستی و من و دیگ. یارو گفت؛ بهتر آن بود که من باشم و دیگ!
گفت: برخی از نامزدهای نمایندگی مجلس تعداد زیادی، نزدیک به 30 تا 40 عکس یکجور و یکسان خود را روی دیوارها یا تابلوها کنار یکدیگر چسباندهاند!
گفتم: که چه بشود؟!
گفت: چه عرض کنم؟! شاید تصور کردهاند که با این کارشان توجه مردم بیشتر جلب میشود؟!
گفتم: خُب اینکه عذر بدتر از گناه است و مردم میگویند کاندیدایی که مصلحت خودش را درک نمیکند چطوری ممکن است که مصلحت یک ملت را درک کند؟!
گفت: شاید هم میدانند به درد مجلس نمیخورند و رای نمیآورند و با چسباندن دهها عکس یکسان میخواهند خودی نشان داده باشند!
گفتم: یارو به همسرش گفت؛ امروز حلوا درست کن ببینم حلوا چیه؟ همسرش گفت؛ نیم کیلو آرد و سه کیلو شکر لازم داره! یارو با تعجب گفت؛ سه کیلو شکر برای نیم کیلو آرد؟! همسرش گفت؛ من که میدونم از حلوا خبری نیست پس بذار شیرینتر باشه!
گفت: اینستاگرام صدای آمریکا برای مخابره راهپیمایی 22 بهمن در ایران؛ متمسک به دو ویدئو از خیابان جمهوری شده که جمعیت اندکی در حال راهپیمایی بودند!
گفتم: انتظاری جزء این نباید داشت؟!
گفت: بله.
گفتم: چه زیبا رهبری گفتند1 که؛ مردم به فلان رادیوی خائنی که اجتماعات عظیم میلیونی را میگوید چند هزار نفر امّا اگر چنانچه دویست نفر آدم در خیابان مشغول شرارت بشوند، میگوید ملّت ایران، اطمینان نمیکنند، اعتماد نمیکنند؛ معلوم است. لکن این مشروط بر این است که از داخل به آنها مایه داده نشود. تأکید بنده روی این است.
پی نویس:
1- سخنان مقام معظم رهبری در مورخ 1398/11/16 در دیدار اقشار مختلف مردم
گفت: تحلیلگر نظامی نشریه نشنالاینترست نوشته است نتایج چند شبیهسازی نشان داده است که آمریکا تحت هیچ شرایطی توان حمله به ایران را ندارد.
گفتم: چشمبسته غیب گفته! خُب اگر توانش را داشت که طی چهل و یکسال گذشته همه تیرهایش به سنگ نمیخورد!
گفت: اینترست نوشته است در همه شبیهسازیها، ایران پیروز بوده و آمریکا فقط به نیروها و تجهیزات خودش ضربه زده است.
گفتم: یارو میخواست گردو بشکند، گردو را زیر پا گذاشته و با پارهآجر به سر خودش میکوبید!
فیلمنامه که مضمونی اجتماعی دارد، در غالب داستان و غصه، سبک تفسیرگونه به خود گرفته که این، مخاطب را خسته می کند ولی ناگه با پایانبندی هوشمندانه، باعث می شود که بیننده با آرامش صندلی سینما را ترک کند.
اجازه بدهید از فضای فیلم خارج و وارد فضای حاکم بر سینما شوم؛ مسئولین بایستی خانواده ها را توجیه کرده که با توجه به غالب فیلم، فیلم شنای پروانه محدودیت رده سنی داشته لذا کودکان و نوجوانان را برای تماشا، همراه خود نیاورید!!!
گفت: در حالی که شورای نگهبان صلاحیت بسیاری از اصلاحطلبان را تأیید کرده است، برخی از مدعیان اصلاحات جار و جنجال راه انداختهاند که صلاحیت نامزدهای آنها تأیید نشده است!
گفتم: همین که صلاحیت بسیاری از آنها تأیید شده است، نشان میدهد که عضویت آنها در جبهه اصلاحات علت تأیید یا رد صلاحیت آنان نبوده است.
گفت: با این حساب اعتراف میکنند که مسائلی نظیر فساد اقتصادی و بعضی چیزهای دیگر دلیل رد صلاحیت آنها بوده است.
گفتم: خُب شورای نگهبان برای حفظ حرمت افراد دلیل رد صلاحیت آنها را اعلام عمومی نمیکند ولی به خود آنها میگوید. بنابراین اگر ریگی در کفش ندارند خودشان دلیل رد صلاحیتشان را از شورای نگهبان بگیرند و برای مردم اعلام کنند!
گفت: ای عوام! برای اینکه کسی به آنها نگوید اگر جرأت داری علت رد صلاحیتت را اعلام کن، این کار را به هم حزبیهای دیگرشان واگذار کردهاند!
گفتم: یعنی با برق همسایه خودکشی میکنند؟!