گفت: یکی از اصحاب فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از همحزبیهایش برای نمایندگی مجلس، توئیت زده و تهدید کرده که من در انتخابات شرکت نمیکنم!
گفتم: ای داد و بیداد! این دیگر چه مصیبت بزرگی است که ملت با آن روبهرو شدهاند؟!
گفت: باید شورای عالی امنیت در بالاترین سطح تشکیل جلسه بدهد و خطر شرکت نکردن ایشان را بررسی کند!
گفتم: بررسی کردهاند!
گفت: نتیجه چه بوده؟
گفتم: اعلام کردهاند چه بهتر!
تحلیل
گفت: از سفیر آنچنانی انگلیس چه خبر؟
گفتم: یک فیلم کوتاه از او منتشر شده که بعد از دستگیری از او میپرسند؛ اینجا چه میکنی؟ و او دستی به موهایش میکشد و میگوید آمده بودم
آرایشگاه!
گفت: با آن وضعیتی که داشته باید به توالت عمومی میرفت، نه آرایشگاه!
گفتم: یارو از کیوسک تلفن بیرون اومد، یکی ازش پرسید؛ کار میکنه؟ یارو گفت؛ آره، ولی آفتابه نداره!
سینه(صدر) از آتش دل(فواد) در غم سردار بسوخت
آتشی بود در این خانه(کشور) که کاشانه(شهرها) بسوخت
تنم از واسطه دوری سردار بگداخت
جانم(روح) از آتش مهر رخ سردار بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشک شد ریزان
سیل بر سرمان ریخت و ز شهادت بسوخت
سردار نه غریب است که دلسوز همه بود
حال نوبت ماست که از خویش برفتیم و دل دشمن اسلام بسوخت
خرقه مشکی مرا خون شهادت ببرد
خانه صلح مرا آتش دشمن بسوخت
چون پیاله؛ دلم از اشکی که کردم بشکست
همچو لاله جگرم از عدم آن(سردار) بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ سید ما که کنون
خرقه صلح از سر به درآورد و فقط آتش دشمن بسوخت
ترک افسانه صلح بگو مومن و می جهاد نوش و دمی
که نخفتیم شب و شمع ها چو مصباح جهاد بسوخت
گفت: از حمله مردم عراق به لانه جاسوسی آمریکا در بغداد چه خبر؟!
گفتم: معاون مشاور امنیت ملی دولت اوباما گفته است شکست آمریکا در مقابل ایران، فراتر از تصور است.
گفت: دست مردم عراق درد نکند با این حماسهای که آفریدهاند.
گفتم: ایول! مردم عراق با این حمله جانانه پدرجد آمریکا را پیش چشمش آوردهاند.
گفت: ترامپ که در ابتدا علیه ایران رجز خوانده بود بعد از حمله مردم عراق به جاسوسخانه آمریکا، عقبنشینی کرده و گفته است ما درپی جنگ نیستیم، دنبال صلح هستیم!
گفتم: شیر پیری در جنگل راه افتاده و با غرور از این و آن میپرسید سلطان جنگل کیست؟ و همه از ترس میگفتند؛ شما قربان! در همین حال به فیل قوی هیکل و قدرتمندی رسید و همان سؤال را تکرار کرد. فیل با خرطومش شیر پیر را به هوا بلند کرد و محکم به زمین کوبید و شیر در حالی که از درد به خودش میپیچید گفت؛ خب یک آدرس پرسیدم اگر نمیدانی بگو نمیدانم دیگه چرا لت و پارم میکنی؟!
گفت: چه خبر؟
گفتم: در شهرهای عراق تظاهرات عظیم مردمی به حمایت از حشدالشعبی برپا شده و مردم جاسوسخانه آمریکا در بغداد را به آتش کشیدهاند.
گفت: ایول! دیگه چی؟
گفتم: ارتش سوریه در شرق ادلب ضربات کوبندهای بر تروریستهای تحت حمایت آمریکا و اسرائیل وارد کرده است.
گفت: از این بهتر نمیشه، دیگه چی؟
گفتم: انصارالله یمن اعلام کرده که مهلت آلسعود تمام شده و بزودی ضربات سنگینی به سعودیها و اماراتیها وارد خواهد کرد.
گفت: الحمدلله، نعمت خدا از در و دیوار میباره. دیگه چه خبر؟
گفتم: فرانسه با آشوبهای گسترده و کمسابقهای علیه دولت این کشور روبهرو شده و شرایط اضطراری اعلام کرده است.
گفت: حیوونکیها، آمریکا و متحدانش چی فکر میکردند چی شد؟! همه توطئههاشون که به طرف خودشون کمانه کرده و به نفع ما شد.
گفتم: یارو رفته بود شکار کنه ولی دست از پا درازتر برگشته بود، رفقاش پرسیدند؛ شیری یا روباه؟ گفت؛ مگه خر چشه؟!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: رزمایش دریایی مشترک ایران و چین و روسیه بدجوری آمریکا و متحدانش را به وحشت انداخته و در میان مقامات و رسانههای غربی و عبری و عربی بازتاب گستردهای داشته است.
گفت: برای چه به وحشت افتادهاند؟
گفتم: برای اینکه حضور دریایی در منطقه از انحصار آمریکا و اروپا خارج میشود، آمریکا نمیتواند به بهانه تامین امنیت کشورهای فلکزده آنها را بدوشد و به تدریج باید منطقه را ترک کند و...
گفت: پس بگو که چرا «مک فارلند» مقام امنیتی آمریکا با نگرانی گفته است این رزمایش کابوس آمریکاست و روزنامه صهیونیستی اسرائیلتایمز نوشته است حامی اصلی اسرائیل با چالش جدی روبرو شده است!
گفتم: حیوونکی حق داره! صاحب یک خودکار قرمز مرده بود، در عزای صاحب خود مشکی مینوشت!
گفت: دبیر شورای اطلاعرسانی دولت گفته است؛ اسرائیلیها به بوش پسر پیشنهاد کرده بودند که آمریکا باید تلاش کند تا در ایران تندروها یعنی نیروهای انقلابی روی کار بیایند!
گفتم: آمریکا و اسرائیل و انگلیس که رسماً از مدعیان اصلاحات حمایت میکردند و همه امکاناتشان را برای روی کار آمدن آنها در ایران به کار گرفته بودند.
گفت: نتانیاهو هم مدعیان اصلاحات را بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران معرفی میکرد.
گفتم: پس باید پرسید دبیر شورای اطلاعرسانی دولت این خبر را از کدام کشکول بیرون آورده؟! چون غیر از او هیچکس این خبر را نقل نکرده!
گفت: ایشان که دروغ نمیگوید! خب حتماً خودش همراه اسرائیلیها بوده و شنیده!
گفتم: به یارو گفتند خبر داری داداشت قرص اِکس میخوره؟ پرسید؛ اکس دیگه چیه؟! گفتند، وقتی میخورند احساس میکنند رفتهاند به فضا! یارو شب زد تو گوش داداشش گفت؛ اکس میخوری؟ داداشش گفت؛ این حرفها چیه؟ یارو گفت؛ دروغ نگو! توی فضا دیدنت!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت با تیتر درشت و تبلیغاتی نوشته است «ژاپن کنار برجام»!
گفت: ولی به نوشته روزنامه «ژاپنتایمز» آبه به آقای روحانی گفته است ایران نباید تعهدات برجامی خود را کاهش بدهد و در همان حال تاکید کرده که ژاپن تمام تحریمهای آمریکا علیه ایران را رعایت میکند!
گفتم: اول که میگفتند آمریکا کنار برجام است! بعد که آمریکا از برجام خارج شد، تیتر زدند اروپا کنار برجام است! حالا کار به جایی رسیده که ژاپن را کنار برجام معرفی میکنند؟! ژاپن هم که با صراحت اعلام کرده بدون اجازه آمریکا آب نمیخورد؟!
گفت: بزککنندگان برجام از اینهمه تعریف و تمجید دروغ و آبکی خجالتزده نیستند و خسته نشدهاند؟!
گفتم: طرف وارد قهوهخانه شد و تعداد زیادی چای نوشید. قهوهچی پرسید از این همه چای خوردن خسته نشدی؟ گفت؛ ایول! حق با توست و حالا یک چای دیگر بیاور که خستگیم حسابی دَر بره!
گفت: یکی از دولتمردان در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف گفته است هر دولت دیگری روی کار بود، وضعیت خیلی بدتر میشد!
گفتم: چطوری؟ از چه نظر؟!
گفت: ایشان از دانشجویان پرسیده است؛ اگر دولت دیگری بود میتوانستید اینجور راحت آن را نقد کنید؟
گفتم: حق با ایشان است، چون اگر دولت دیگری بود از کجا معلوم که وقتی آن را نقد میکردند، این همه فحش آبدار، از بیشناسنامه و لات و جیببر گرفته تا حواله به جهنم را نثار منتقدان کند! و یا با شکایتهای پیدرپی آنها را به دادگاه بکشد!
گفت: ایشان در همین جلسه نتیجه گرفته است دانشجویان باید خیلی هم خوشحال باشند که وضع از این بدتر نشده است!
گفتم: یارو افتاده بود توی چاه و ناله میکرد، بهش گفتند به جای ناله و گلایه باید خیلی هم خوشحال باشی که ته چاه سوراخ نبوده!
گفت: مدتی است که برخی از دولتمردان میگویند شرایط بد اقتصادی و گرانیها بعد از ناآرامیهای 96 پدید آمده!
گفتم: آن ناآرامیها که دشمنان هم از آن سوءاستفاده کرده بودند در اعتراض به گرانی بود، نه اینکه گرانیها بعد از آن پدید آمده باشد!
گفت: میگویند اگر آن ناآرامیها نبود، مشکلات اقتصادی پدید نمیآمد!
گفتم: یادشان رفته که سال 94 یعنی دو سال قبل از آن ناآرامیها، 4 وزیر کابینه آقای روحانی به ایشان نامه نوشته و نسبت به بحران اقتصادی به ایشان هشدار داده بودند؟!
گفت: ای عوام! بالاخره باید برای ناکارآمدی خود بهانهای بتراشند!
گفتم: از طرف پرسیدند اگر در دریا یک کوسه به تو حمله کند چه میکنی؟ گفت؛ میروم بالای درخت! گفتند؛ در دریا که درخت نیست! و طرف گفت؛ چرا متوجه نیستید که مجبورم و جز این چارهای ندارم!